بسوزه پدر عاشقي

ساخت وبلاگ

من سرم توی کار خودم بود



بعد یه روز یه نفرو دیدم
 




اون این شکلی بود





من یه کادو مثل این بهش دادم





وقتی اون کادومو قبول کرد من اینجوری

شدم





ما تقریبا همه شبها با هم گفت و گو

میکردیم





وقتی همکارام من و اونو توی اداره دیدن

اینجوری نگاه میکردن





و منم اینجوری بهشون جواب میدادم




اما روز ولنتاین اون یه گل رز مثل این داد به

 یه نفر دیگه





و من اینجوری بودم





بعدش اینجوری شدم






احساس من اینجوری بود







بعد اینجوری شدم






بله....آخرش به این حال و روز افتادم





پدر عاشقی بسوزه




 


عشق و حال...
ما را در سایت عشق و حال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد dostan-20 بازدید : 223 تاريخ : جمعه 30 فروردين 1392 ساعت: 11:38